یادداشت 19:03 یکشنبه 11 فروردین 1398
کد مطلب: 88 چاپ به اشتراگ گذاشتن
بیشک بخش ناچیزی از ارزش یک برند تجاری ناشی از تجهیزات فیزیکی آن میباشد و مهمترین عنصر ارزشآفرین یک برند، نیروی انسانی آن است. همچنان که وقتی به ارزش برندهای اول دنیا می نگیریم بخش ناچیزی از ارزش آن برند به سبب تجهیزات و خط تولید آن است.
اما اهمیت نیروی انسانیای که خود تبدیل به یک برند و سرمایه اجتماعی شده است چیزی است که چندان در ایران مورد توجه قرار نمیگیرد و اگر هم توجهی به آن شود از دریچه تهدید به آن نگریسته میشود، گویی جامعهشناسی نخبه کشی در برند کشی نیز صدق میکند.
نمونهی آن «محمدرضا شجریان» است، او که دیگر یک شخص نیست بلکه یک فرهنگ است و آنچه در تخریب برندهای انسانی نیز صورت میپذیرد به شکل ساختاریافته بهنوعی به یک فرهنگ تبدیلشده است. فرهنگی که میکوشد برندها را به خدمت خود گرفته و به بردگی کشاند. حال، آن جریان میخواهد احزاب سیاسی باشند یا یک رسانه و یا... و آنگاهکه آن برند این بردگی را بپذیرد با استحاله از درون، سرمایه اجتماعی خویش را از دست میدهد و اگر نپذیرد با قوهِ قهریه مواجه میشود.
تفکر برند کشی در حوزه فرهنگ و سیاست سبب میشود علاوه بر تخریب سرمایههای اجتماعی، در حوزه تجاری نیز صاحبان کسبوکار احساس ناامنی نمایند، چه اینکه هرگاه یک کسبوکاری اصلاحا در ایران پا بگیرد سایه تهدید اینکه کپی آن کار توسط شبهه دولتیان انجام پذیرد و یا محدودیتهایی برای آن صاحب کسبوکار به وجود بیاید همیشه بر سر او خواهد بود.
در حوزه سیاسی نیز شخصیتهای سیاسی به همان میزان که محبوبیت اجتماعی آنان بیشتر میشود، حسادتها نسبت به آنان نیز بیشتر میشود و تحدیدها مضاعف میگردد. دامنه تهدید پنداری از برندهای شخصی، سیاسی، فرهنگی و حتی تجاری بهقدری گسترده است که از شجریان تا فردوسیپور و حتی جهان پلوان تختی را نیز دربر میگیرد.
لذا در چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت که در حوزههای اقتصادی شاهد رویش برندهای موفقی شویم که در سطح جهانی بدرخشند.
در چنین جامعهای حفظ و حیات یک برند بیش از خلق آن اهمیت مییابد چراکه آنچه حیات یک برند را به خطر میاندازد صرفاً تصمیمات اشتباه مدیران برند و یا تغییر کفه عرضه و تقاضا و تحولات بازار به مفهوم عام آن نیست بلکه ارادههایی است که آن برند را تهدید میپندارند، از این حیث آنگاهکه جدول سوات (SWOT) برای برند خود ترسیم مینمایید باید شرایط خاص جامعه و تهدیدهای ارادی پیش رو را نیز پیشبینی نمایید.
درنهایت اینکه هر اقدامی که برندها را برای رسیدن به مقاصد خاص مستمسک قرار داده و آنان را تنزل دهد نهتنها آن مقصود محقق نمیشود بلکه در بلندمدت سبب نابودی آن برندها و از دست رفتن پشتوانههای اجتماعی آنان میشود.
اگرچه آنچه صورت میپذیرد اراده کشتن یک برند است اما آنچه محقق میشود سبب رویشِ بیشتر برندها خواهد شد مشروط بر اینکه برندها در ورود به مسائل غیر از هویت خویش احتیاط کرده و از خود مراقبت نمایند و هویت آنان در طول زمان دستخوش تغییر نشود آنگاه هر اقدام بیرونی برای تخریب برند نتیجه معکوس خواهد داشت. چراکه هر برندی در درجه اول باید برای جامعه هدف خویش محبوب باشد نه برای قاتلان خود.
نویسنده : رحمت عزیزی
برچسب ها : #شجریان #ظریف #فردوسی پور #جهان پهلوان تختی #برندکشی #برندسازی سیاسی #بازاریابی سیاسی
لینک کوتاه مطلب :